سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اللهم ثبت دینی بالاخلاص


ساعت 5:1 عصر یکشنبه 87/3/5

استاد کائنات که این کارخانه ساخت

مقصود عشق بود ،جهان را بهانه ساخت

 

 

 

ح

الهی مرا دل بهر تو در کار است  و گرنه مرا با دل چکار است،

آخر چراغ مرده را چه مقدار است؟                   خواجه عبداللله انصار

 

 

م

مقدمه

چه کنیم اگر بخواهیم به راحتی و ساده از همه بدیها بگذریم ؟ چه کنیم به راحتی از شر عُجب و ریا ، محبت دنیا و کینه و قساوت ، بخل و حسد، غرور  و غفلت و تکبر و ...... در امان باشیم . و همه اینها نتواند ما را به سیاهچاله های شقاوت و بد بختی بکشاند ، و حتی چگونه نه تنها دنیا ، بلکه آخرت هم دست و پاگیر سعادت حقیقی و لقاء یار بی بدیل ما نشود؟ 

من نمی دانم چگونه !؟ اما شاید بتوانم بگویم که با چه گوهری می توان به آن دست یافت.

اگر عاشق شده باشی بهتر میفهمی  چه می گویم ، و بزرگان دین و صالحین از اولیاء و معصومین ، چه میگویند.

« عشق یعنی هرچه بینی عکس یار» .

حب و دوستی به پروردگار متعال و معرفت ما نسبت به آن یگانه هستی چنان قلب را دگرگون می کند که نه تنها جایی برای صفات ناپسند در قلب نمی ماند که تماماً مبدل به خوبیها و کمالات می شود. و تمام دنیا معبدگاه عاشقانه ای برای بشر بشود{(ان الدنیا...مسجداحباءالله) حکمت 131نهج البلاغه} .

برای همین است که صادقین علیهماالسلام فرمودند :«هل الدین الا الحب»(بحارالانوارج66ص237) و به همین بهانه شاید ادعای اینکه خلقت ؛ همگی به خاطر حب خداست بی علت نباشد. چرا که به حضرت موسی (ع) و حتی تمامی نوع بشر فرمود:«واصطنعتک لنفسی».!

آری تمام زیبائیهای انسان محبوب در درگاه ایزدی ، در حب او به خداست و هر چه نقص داریم از عدم معرفت ومحبت به آن یگانه‌ی واجب الوجود است.

در این مقاله ابتدا به مقوله چیستی محبت از دیدگاا بزرگان خواهیم پرداخت و سپس با بحث در زمینه امکان و عدم امکان محبت نسبت به خدا بحث را به شرایط و آثار محبت خواهیم کشانید.

امید است این ناچیز مورد قبول حضرت حق قرار گرفته و نویسند و خواننده را یارای آن کند که بتوانیم در راه محبت آن معشوق ازلی گام برداریم.(امین)


 

 

چکیده بحث:

محبت نزدیکترین راهی است که میتوان با استمداد از آن به نزدیکترین مسیر انسان شدن دست یافت. در این نوشتار بدنبال آن هستیم تا بتوانیم با در نظر گرفتن این که تمام کردار انسان منشاء گرفته از دل است با تأکید بر محبت الهی کل وجودمان را از بدیها پاک و به خوبیها بیآراییم.

ابتدا با بحث بر سرشناخت مقوله «محبت و عشق » با این مفهوم از نظر بزرگان آشنا شده و سپس امکان اینکه میتوان یا نمی توان به خدا محبت و دوستی داشت و در ادامه شواهد روایی و قرآنی این امکان بحث خواهد شد.

در ادامه شرایط یک دوستی و ادعای محبت به خداوند مورد اشاره واقع شده و به آنجا خواهیم رسید که «محب » متعلق محبتِ «محبوب » نیز واقع شده و در نتیجه خداوند نیز او را دوست خواهد داشت.سپس راههای تحصیل محبت و فواید آن نیز در این مختصر گفته خواهد شد.

امید است مورد پذیرش تمامی خوانندگان محترم قرار گیرد.

با تشکر

حسین نریمانی

 

چیستی حب:

در بیان معرفتی «حب » مطالب زیادی گفته شده و  معنا ی محبت و عشق را از دیدگاههای  مختلفی می‌توان در بین نظرات بزرگان به نظاره نشست که برخی را به تناسب بحث مطرح می کنیم؛

 ابو علی‌ سینا در کتاب‌ قانون‌ ، عشق‌ را چنین‌ تعریف‌  می‌کند:

«العشق‌ مرض‌ وسواسی‌ شبیه‌ بمالیخولیا یکون‌ الانسان‌ قد جلبه‌ إلی‌ نفسه‌ بتسلط‌ فکرته‌ علی‌ استحسان‌ بعض‌ الصور و الشمائل.»

درکتاب «اخلاق » نوشته  سیدعبدا...شبر و ترجمه «محمدرضا جباران» محبت اینگونه تعریف شده است:

«محبت به هر چیز عبارت از حال میل و التذاذ بهآن چیز است و وجود این حال نسبت به هر چیز فرع شناخت آن می باشد».

ملاصدرا دراین‌ خصوص‌ بیان‌ دلنشین‌ و شنیدنی‌ دارد. می‌فرماید:

«نفوس‌ هر چه‌ شریفتر و عالیتر باشند، دوستیها و رغبتهای‌ آنها لطیفتر، با صفاتر، زیباتر و ارزشمندتر است‌. .... این‌ قوا پس‌ از همجواری‌ با نفس‌ ناطقه‌، ارزش‌ و نورانیت‌ و لطافت‌ می‌یابد و همان‌ افعال‌ حیوانی‌ با نوعی‌ اتقان‌ و تمامیت‌ و شرافت‌ و علّو از آنها صادر می‌گردد».

علامه‌ طباطبایی(ره‌) در پاورقی‌ اسفار می‌فرماید: «لفظ‌ عشق‌ بحسب‌ عرف‌ به‌ وابستگی‌ خاص‌ بین‌ حیوان‌ نر و ماده‌ بکار می‌رود و آن‌ عبارت است‌ از «حب‌ وقاع‌». اما در عرف‌ خاص‌ مرادف‌ یا شبه‌ مرادف‌ «حبّ» می‌باشد و آن‌ تعلق‌ خاص‌ موجود با شعور است‌ به‌ موجود زیبا، از آن‌ حیث‌ که‌ زیباست‌. بگونه‌ای‌ که‌ وقتی‌ محبوب‌ را بیابد از او دل‌ بکند و وقتی‌ او را از دست‌ بدهد او را بطلبد.»

خواجه عبد الله انصاری آن بلبل بی نوا در گزیده مقالات ، عشق را اینگونه تعبیر کرده است:

« عشق آتش سوزان است و بحر بیکران است ، همه جان است قصه‌ی بی پایان است، عقل وادراک دردی حیران است و دل در ، یافت وی ناتوان.  نهان کننده‌ی عیان است و عیان کننده‌ی نهان. روح روح است و فتوح فتوح . اگر خاموش باشد دلش چاک کند و از غیر خود پاک کند و اگر بخروشد ، وی را زیر و زبر کند و شهر را خبر کند. هم آتش است ، هم آب.هم ظلمت است ، هم آفتاب. عشق ، درد است ، لیکن به درد آرد چنانکه علت حیات است، سبب ممات است. هرچند مایه‌ی راحت است پیرایه‌ی آفت است».

 

 


¤ نویسنده:

نوشته های دیگران ( )

3 لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
1602

:: درباره من ::

اللهم ثبت دینی بالاخلاص



:: لینک به وبلاگ ::

اللهم ثبت دینی بالاخلاص

:: خبرنامه وبلاگ ::